بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

مهد

سلام گل پسری عزیز دلم بعد کلی تحقیق قرار شد شما رو بزاریم مهد احتمالا تا آخر مهر ببرمت و البته ماه رمضان هم تعطیله مهد مهد باقرالعلوم رو انتخاب کردیم به چند دلیل اول اینکه یه محیط کاملا مذهبی و خیالم از این بابت راحته که آموزش اشتباهی ندارن برای مسال عروس و دوماد بازی یا آهنگ گذاشتن و رقصیدن و دوم اینکه شهریش هم مناسبه ماهیانه۸۰ که من یه روز درمیون میبرم شما رو میشه۴۰ اول تصمیم داشتم هر روز ببرم ولی احساس کردم واقعا خسته میشی و شد یه روز درمیون سه شنبه ۲۴/فروردین اولین بار بردمت ساعت های ۱۰یا۱۰:۳۰ بود اول که رفتی داخل من هم اومدم و کنار صندلی مربیتون نشستم بعد مربیت شما رو برد پیش بچه ها اول بغض کردی تا م...
4 ارديبهشت 1395

باز هم عقب افتادگی این مدت

سلام سلام این مدت نبودنم باعث شد کلی حرف بمونه                               بیاین ادامه مطلب طولانیه دوباره سلام بازی ۱۷/اسفند قیچی کردن نی نوش ها و نخ کردنشون و باز هم۱۷ام ساخت اشکال هندسی با نی نوش ها در ادامه فوت کردن نی های خرد شده درون ظرف که عکسش نیست و در آخر کشیدن نی از دست هم و بعد هم خوندن کتاب های می می نی نمیدونم این عکس رو گذاشتم یا نه ادن شب علی گیر داد بستنی رفت از پولای خودش آورد گفت بریم من بستنی بخرم و رفتن با باباش بستنی خریدن گل ...
18 فروردين 1395

۲۰/اسفند سالگرد عروسیمون

۲۰ اسفند امسال شب قبل علی خونه مامانمشون خوابید و منو بابا رفتیم خونه صبح رفتم دکتر و راهی خونه مامانم شدم یه تغییر دکوراسیون کوچیکی ایجاد کردیم و بعد هم خوابیدیم ساعت۹ شب بود بابای علی اومد دنبالمون رفتیم بیرون هوا یه کمی سرد بود رفتیم شام معد هم رفتیم ببریمش می نی پارک که بسته بود برای همین رفتیم پارک شهر از اونجا هم یه ذرت مکزیکی و بعد هم خونه   اینم از تبریک نی نی وبلاگ خیلی عقب موندم برای همین مختصر و مفید پست گذاشتم تا برم شرمنده دیگه گل پسرم ...
18 فروردين 1395

دوباره عکس

بیاین بریم ادامه مطلب                                         علی از روز تولدش منتظره هوا خوب بشه بره خاک بازی که بالاخره خوب شد. ولی فقط همون یه بار رفت و دیگه فرغونش رو نبرد کلا نمیدونم چرا ۳ شنبه ۲۷/بهمن این بازی رو از اینستاگرام دیدم با یکم تغییر یه طرف گوش پاکن ها رو رنگ کردم و طرف دیگه رو علی خودش ماژیک همرنگش رو پیدا میکرد و رنگ میکرد بعد یه مارپیچ کشیدم و از علی خواستم با گوش پا...
16 اسفند 1394

وبازم عکس

سلام   اینجا باباش گفت ازم عکس بگیر علی هم اینجوری کرد میگه از منم بگیر جمعه ۲۳/بهمن،پارک شهرک امام اینجا لباس شسته بودم علی لباس فوتبال باباش گرفته تن کرده باباش سرما خورده بود دستگاه بخور در آورد علی هم افتاد به جون کارتونش الانم کارتون چسب کاری شده داشتم خونه تکونی میکردم آجرچینی های علی رو آوردم وعلی علی بازی کرد قلعه و اینجا هم برای من پرچم درست کرد که منم هم قول کیک پرچم دادم بهش و این هم از کیک که جمعه ۲۳ام درست کردم آخه ۲۲ام گردنم بد گ...
25 بهمن 1394

وبازم عکس

سلام مامانای گلل و مهربون                                عکساهای علی در ادامه مطلب        امان از دست این مامانم که چه کارا که نمیکنه بامن بازی های این مدت علی دست من کشید و بعد من اعداد نوشتم و و میگفتم علی پیدا میکرد.   پیدا کردن شکل های شبیه به هم کباب های علی میوه برای علی خمیر بازی گل پسر اشکا رو نصف کشیدم علی تکمیل کرد و یک در میون رنگ کردیم با هم آ...
17 بهمن 1394

تولد گل پسر ۳ ساله

سلام گل پسرم               دیگه حسابی مرررررررررررررررررررد شدی                   بیاین ادامه مطلب   امسال هم مثل سالهای قبل ۳ تا تولد داشتیم تولد اول  خونه مادر جونشون بود من برای اولین بار کیک اسفنجی درست کردم(۲۸/دی)و سه شنبه ۲۹ام بعد اومدن از دکتر دندون پزشگی کیک رو باز هم برای اولین بار خامه کشی کردم و شب ۳تایی رفتیم خونه مادر جونشون یه تولد کوچیک گرفتیم. با اینکه بار اولم بود کیک عالی شده بود و همه کلی تعریف کردن شوهر عمه عباس که ا...
9 بهمن 1394

عکس های جامونده این مدت

سلام                                                                                                  بیاین ادامه مطلب این عکس برای جند روز پیش هست که هوا عالی شده بود و علی رو بردم کوچه که بازی کنه(دوشنبه۲۸/دی) علی هم حسابی خاک بازی کرد و منم فقط نگاه    اینم یه چن...
3 بهمن 1394

در نبود این مدت

سلام دوست جووونای گللللل    دلم تنگ شده بود براتون                                      بیاین بریم ادامه مطلب     این مدت وقت نکردم بیام وب برای همین کلی مطلب هست که سعی میکنم مختصر و مفید بگم اول از همه ۱۰/دی یعنی۵ شنبه شب رفتیم خونه دوست مامانی شام و شماهم با علیرضا بازی کردین البته یکمی هم دعوا ولی به خیر گذشت ایندفعه شما اصلا مقصر نبودی گل پسر اینم عکس شما و علیرضا خان شیطووووووون ...
20 دی 1394