باز هم عقب افتادگی این مدت
سلام سلام
این مدت نبودنم باعث شد کلی حرف بمونه
بیاین ادامه مطلب طولانیه
دوباره سلام
بازی ۱۷/اسفند قیچی کردن نی نوش ها و نخ کردنشون
و باز هم۱۷ام ساخت اشکال هندسی با نی نوش ها
در ادامه فوت کردن نی های خرد شده درون ظرف که عکسش نیست و در آخر کشیدن نی از دست هم و بعد هم خوندن کتاب های می می نی
نمیدونم این عکس رو گذاشتم یا نه ادن شب علی گیر داد بستنی رفت از پولای خودش آورد گفت بریم من بستنی بخرم و رفتن با باباش بستنی خریدن گل پسر ما رو مهمون کرد
اینجا هم برای علی می می نی کشیدم رسوندش به مامانش و ابر کشیدم علی تعداد برف و بارونا رو مشمورد و من مینوشتم فقط یکی اشتباه شد دستش رو گرفته روش دیده نشه و اتوبوس هم کشیدم تعداد چرخ هاش رو و آدماش رو میشمورد.
۲ هفته مونده به سال۹۵ با آبجی هام برای اولین بار رفتیم ۴شنبه بازار و چیزهایی که خاله جونش برای علی خرید۱۹/اسفند
البته این رو هم ۸ام علی نوبت دندون پزشکی داشت که ۷ ام من رفته بودم برای انتخابات علی شب خونه مامانمشون خوابید صبح که باباش میخواست بره سرکار دید علی تب داره به من چیزی نگفتن تا زمانی که پیام دادم گفتم من دارم میرم خونه بعد گفت علی دم صبح تب کرده با عجله رفتم خونه مامانم علی خواب بود بیدارش کردم داروهاش رو دادم و لباس هاش رو کم کردم که بعد آبجیم علی رو نگه داشت و من خوابیدم چند ساعتی
قبل خوابم به آبجیم گفتم زنگ بزنه بیمارستان ببینه امکانش هست نوبت علی رو جابجا کرد آخه بارون هم میومد که گفتن میشه نوبت افتاد برای ۱۹ام علی رو صبح بردم دکتر و بعد طبق روال جایزه که خودش انتخاب کرد
بعد ناهار علی رو رفتم بخوابونم که صدای احسان نمیزاشت علی بخوابه و فکرش بیرون اتاق بود و فقط چشماش بسته بود تا خواهرم اومد گفت شوهرش داره میاد دنبالمون پاشم آماده بشم منم علی رو گذاشتم کنار مامانم ولی بیدار بود و کلا نخوابید اون روز رو و نذاشت مامانمم بخوابه
و برچسب سه بعدی برای در بوفش
و این هم ۷ سین
که داخل بوفه چیدم
و شیرینی ها
سفارش خونه مامانم
سینی شیرینی خودم
و مابقیه سفارشات
تولد۶۲ سالگی مادر شوهرم کیک هم یهویی از خودم
گل پسر و بابایی مهربوونش روز اول عید خونه مامانمشون
علی ما موهاس حسابی لخته برای همین اگه ژل نزنیم همش صاف پایینه ایام عیدی که ژل میزدیم یه شب بابایی گلش فقط سر علی رو شست
۶/فروردین خونه مادرجون علی یه هوای عالی و بچه هایی که دلشون میخواد داخل حیاط غذا بخورن
۱۲/فروردین
لبیک یا امام....
بازی پیداکردن اشکال هندسی یا اعداد روی تخم مرغ و شکاندن آن
سیزده بدر امسال هوای سرد و حیاط خونه بابام
۵شنبه چادر سرکردن علی خخخخخخ
سفر چندساعته ما به بهشهر خونه مامان زنداداش جان
و این هم سفارش شیرینی بعد عید ۱۳ که رفتیم خونه مامانم کل شیرینی ها رو خوردیم برای داداشم چیزی نموند برای همین داداش جان دوباره سفارش شیرینی دادن
تا من شیرینی ها رو آماده کنم علی جان هم کلی یونولیت رو به هوای برف شادی ریخت داخل خونه و کار من هم زیادتر شد الان هم هی سفارش شیرینی میده که دوتای دیگه ۵ تای دیگه
این گل پسر جیگر خالشه آقا احسان ناناز
این جا هم گفت عمو پورنگ بزار برام تا دستگاه روشن کردم دیدم رفته دراز کشیده آماده دیدن
اینم صبا تک دختر خانواده ما فداش بشه عمممممه
اینم دو قلو های ناناز خوشجیل مشجیلای عمه صبا جووون قل اول و سجاد خان قل دوم
۷/فرورین علی با مامانم رفتن بیرون دور بزنن بعد علی برای من گل آورد برای خودشم بهار دست علی پشت دست منه
رولت های من برای اولین بار با تزیین خیییلی ساده به علت عجله پسری در خوردنشون اینجا هم نصفش خورده شده
۴ شنبه ۱۸/فروردین
بازی های ما موقع پخش فوتبال رئال بارسا که باخت بارسا
کیک نوروز۹۵ کار خودم برای خونه مامانم به سفارش آبجی گلم
دوشنبه ۲/فروردین
۱۹/فروردین یه شب خوب و عالی با دوست بابایی
پیتزا پسر خوب،ناهارخوران،تپه نورالشهدا
اینم از ظرف های خالی
پ.ن. علی صبحانه خونه آبجیم بودیم و چون سرگرم بازی با بچه ها شد نخور در حد چند لقمه خورد
ظهر خوابید بیدار شد گرسنش شد نان خورد دیگه رفتیم خونه مامانم آبجیم هرکاری کرد ناهار نخورد رفت مسجد با بابام وقتی اومد دیگه حسابی گرسنش بود نشست یکم مرغ و نان خورد ولی نزاشتم زیاد بخوره برای همین اصلا سیر نشد که نشد همش میخورد و میگفت گرسنمه هنوز سیر نشدم.خخخخخ
و در آخر برشتوک نخودی های من همین امروز ۲۱/فروردین
آخ جوووون بالاخره تموم شدولی حسابی مختصر نوشتم
تا بروز بعدی