ای علی!!!(قسمت۵)
خوشگل مامان چند وقتیه منو مامانی مهربون ،باباش رو بابایی مهربون صدا میکنه چند روز پیش که همسرم از سرکار اومد مشغول ناهار خوردن شدیم،همسرم داشت به چیز رو برام تعریف میکرد که علی گفت: دهنت پره صحبت نکن دیده جلوی موهاش بلند شده بود امروز(دوشنبه۷/اردیبهشت)ساعتای ۱۳:۴۵ بود لباساش درآوردم ببرمش حموم قیچی دستم دید میگه: میخوای چی تار کنی؟ میگم:میخوام جلوی موهات بزنم میگه: مگه شما آرایشگری؟ داشتیم میرفتیم النگدره(۷/اردیبهشت)جوری ...
نویسنده :
مامان علی آقا
2:19