ای علی!!!(قسمت۵)
خوشگل مامان چند وقتیه منو مامانی مهربون ،باباش رو بابایی مهربون صدا میکنه
چند روز پیش که همسرم از سرکار اومد مشغول ناهار خوردن شدیم،همسرم داشت به چیز رو برام تعریف میکرد که علی گفت:دهنت پره صحبت نکن دیده
جلوی موهاش بلند شده بود امروز(دوشنبه۷/اردیبهشت)ساعتای ۱۳:۴۵ بود لباساش درآوردم ببرمش حموم قیچی دستم دید میگه:میخوای چی تار کنی؟
میگم:میخوام جلوی موهات بزنم
میگه:مگه شما آرایشگری؟
داشتیم میرفتیم النگدره(۷/اردیبهشت)جوری که علی متوجه نشه به همسرم گفتم:توف توف(توپ توپ) بگیریم؟(بایکم تغییر صدا)بعد همسرم گفت:نه،بعد علی میگه:اِ اِ بگیریم؟
شبا که دیگه نمخوابه بهش میگم من میخوابم تو تنها میمونیا بعد میخوابه.امشب(بامداد۸/اردیبهشت) ژست خواب گرفته بود که باباش رفت لپ تاپ آروم روشن کرد جوری که من متوجه نشدم.بعد
علی میگه:مامانی شما بخواب من تنهایی بمونم
من اما رفتم جدا بخوابم که دیدم باباش لپ تاپ گذاشت سرجاش علی هم پاشده بود بره سر لپ تاپ که دید باباش رفت بخوابه برگشت سرجاش بعد
میگه:مامانی چرا رفتی پس؟
منم گفتم:خودت گفتی برو میخوام تنهایی بمونم
بعد میگه:نه بیا میخوابم
که دیگه خودش خوابش برد.که منم دیدم لپ تاپ روشنه اومدم سر وبلاگ قند مامان
جمعه۴/اردیبهشت تازه جیش کرد سفره صبحونه رو پهن کردیم که علی گفت:آب میخوام بعد من گفتم:نه مامان جان می خوایم چای بخوریم.بعد دید من بهش آب نمیدم
گفت:جیش دارم
منم سریع بردمش روی دستشوییش نشوندمش جیشش رو کرد رفتم آببریزم روش نذاشت
گفت:آب بده بخورم
منم ناچار رفتم آب آوردم بخوره
هیچی دیگه متوجه شدم آقا جیش بهونه کرد برای آب خوردن
دیشب خونه خواهرشوهرم بودیم(۶/اردیبهشت،یک شنبه)بعد دوسته شوهرم آقا امید و همسرش اومدن اونجا بعد علی میگه:ما شرت خریدیم!منبقیه
بعد باز میگه:یکیش پاره بود!دوباره منبقیه(یکی از شرتایی که خریده بودم پاره بود که رفتم پس دارم)
خلاصه دیگه جلوی علی نمیشه کاری کرد فورا گزارش کار میده فسقل