قبل سفر
سلام قشنگم امروز۱/آذر و یک شنبه ماهم در تلاش برای انجام دادن کارامون بیا بریم ادامه مطلب که یکمکی زیاده اول از همه بگم از ۵ شنبه شب که بابایی گل سنگ تموم گذاشت برامون ما رو بردن بیرون یکمی دور زدیم و داروخونه هم رفتیم برای خرید وسایل مورد نیاز بابایی در سفر اینم همون شیرهای همیشگی بانک ملی شهرداری بعد هم از اونجا که مامانی عاشق فست فود هست ما رو بردن ساندویچی همیشگی(ضیغمی) وای عالی بود اینم عکسش ب...
نویسنده :
مامان علی آقا
16:01
زمان رفتن بابایی به کربلا
مرد کوچولو خونه سلام مجدد بابای گلت ۲شنبه ساعت۸ شب حرکت میکنن به سمت کربلا،انشااله و ۱۴ام هم برمیگردن. هنوز وسایلشون جمع نکردن سرماخوردن و برای همین تنبلی برای خرید دیشب هم خونه مامان جون دعوت کردن کربلایی ها رو(بابایی و عمو میثم) ماهم از فرصت استفاده کردیم و شما رو گذاشتیم خونه مامان جونشون و با ماشین حاج بابا رفتیم خرید خونه که پول که با خودمون برده بودیم تموم شد نشد خرید سفر بابا رو انجام بدیم انشاله باز هوا بهتر شد میریم خرید. امروز صبح هم حاج بابا و مامان جون و خاله فاطمه راهیه مشهد شدن به امید خدا سفر خوبی داشته باشن. منم دارم یه نیمچه خونه تکونی میکنم قبل سفر بابایی دیرور آشپز خونه رو کاراش رو...
نویسنده :
مامان علی آقا
14:04
هفته گذشته
سلام و صد سلام با یه مقدار تاخیر اولین دلیل نیومدن این مدتم برای مریضه علی بود علی یکشنبه یا دوشنبه(۱۷.۱۸) هفته پیش غروب تب کرد روی پام دراز کشیده بود که دیدم خوابید برای اینکه شب راحت تر بخوابه بغلش کردم و بوسش کردم تا بیدار بشه که متوجه شدم تب داره تا ۴شنبه۲۰ام شب بردمش حموم که بدشانسی حموم سرد شد باز تا شنبه۲۳ام که از صبح سرفه هاش شروع شد و سرماخوردگی علی شروع شد خدا رو شکر خییلی حالش بد نیست. یکشنبه۲۴ام صبح ساعتای۶ بیدار شد تا ساعت ۱۰ ونیم علی خیییلی کارتون موزی و مازی رو دوست داره همش لحظه شماری میکنه تا شروع بشه. جالب اینکه داخل سرچ گوگل عکس کارتون موزی و مازی عکس علی...
نویسنده :
مامان علی آقا
13:54
گل پسرم
بعد برنامه کمدین های خندوانه من تو خونه شدم............ فکر میکنید من چی صدا میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ &...
نویسنده :
مامان علی آقا
15:19
چند تا عکس
هفته پیش آرایشگاه پرسپولیس(بعد بازی پرسپولیس و استقلال نتیجه ۱-۱ مساوی) این عکس هم برای چند روز پیش خونه مامان جونش یه عکس هم برای دیشب بود که سیبیل گذاشته بود برای خودش با برچست که مثل اینکه پاک شده ...
نویسنده :
مامان علی آقا
14:36
یه حس ناب مادرونه
چند وقت پیش علی سرش رو گذاشت رو پاهام دقیقا مثل بچگی های خودم که سرم میزاشتم رو پای مامانم و مامانم سرم دست میکشید یه حس ناب و مادرونه واقعازیبا بود تا بحال اینجور احساس نکرده بودم که مادرم،مادر اشک تو چشمام حلقه زد و یاد اون دوران افتادم یادمه من خیلی به مامانم میچسبیدم بنده خدا از دستم آسایش نداشت همیشه میگفت ایشااله یه بچه بیاری مثل خودت همش بچسنه بهت تقریبا همین هم شد،علی وابسته و اگه دختر میبود میشد دقیق حرف مامانم وبعد چند روز دوباره از همون کانال که گفتم یه آهنگ لالایی بود که علی بچه بود میزاشتم براش بخوابه که گوشیم عوض کردم دیگه نداشتمش دانلود کردم ...
نویسنده :
مامان علی آقا
14:20