قبل سفر
سلام قشنگم
امروز۱/آذر و یک شنبه
ماهم در تلاش برای انجام دادن کارامون
بیا بریم ادامه مطلب که یکمکی زیاده
اول از همه بگم از ۵ شنبه شب که بابایی گل سنگ تموم گذاشت برامون
ما رو بردن بیرون یکمی دور زدیم و داروخونه هم رفتیم برای خرید وسایل مورد نیاز بابایی در سفر
اینم همون شیرهای همیشگی بانک ملی شهرداری
بعد هم از اونجا که مامانی عاشق فست فود هست ما رو بردن ساندویچی همیشگی(ضیغمی)
وای عالی بود
اینم عکسش
بعد هم رفتیم پارک بعد یکم بازیه شما رفتیم به صرف پفک
و بعد هم خونه.
قرار بود صبح جمعه بابایی با گروهشون برن پیاده روی جنگل قرن آباد که کنسل شد.
این هم چند شب قبل خونه مادرجونشون بودیم که شما از گرسنگی افتادی به جون سالادی که عمه داشت آماده میکرد
منمکشیدم و سریع رفتم شام شما رو آوردم و دادم خوردی
این هم از کیسه خواب بابایی که از عمو حسین گرفتن ولی پشیمون شدن آخه داخل کیف جا نمیشه گفتن نمیبرن و عمو میثم هم گفت پارسال دوستاش میگفتن اصلا استفاده نشده برای همین بابایی هم فقط پتو مسافرتی برداشتن.
و اما کیف بابایی گلللللللل
خواب علی
عکاس بابایی
علی و اصلحه در خواب
عکاس مامانی
وقتی علی تب داشت آب بازی در خانه
و آخرین شربت خوردن علی جووونم که از همون بچگی اصلا اذیتم نکرد فقط یه دوره سر قطره آهن اذیت میکرد الهی مادر دورت بگرده با این همه آقاییت
خوب دیگه این هم از این
این مدته ما میریم خونه مامان جونشون امروز وسایلمون جمع میکنیم و میبریم انشااله فرداشب هم خودمون میریم.
مامان جونشون هنوز مشهد هستند و تا فردا میان انشااله
ما هم فردا ساعت های۳-۴ بعد از ظهر میریم خونه مادرجون تا اونجا همه بیان برای خداحافظی به علت کوچیکی خونه و زیادی مهمون ها مراسم خداحافظی رو اونجا برگذار میکنیم.
امروز میوه و شیرینی میبریم خونه مادرجونشون تا انشااله فردا کاری نداشته باشیم و تمام وکمال وقتمون با، بابای گلت بگذرونیم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخییییلی سخته
آخه ما تا بحال بدون هم جایی نرفتیم یادمه سر بارداری اولیم که استراحت بودم و یه هفته خونه مامانم موندم بابایی شب ها میومد بهم سر میزد ولی دوتامون کلافه شده بودیم.که سر شما بابایی گفت قول بده نری بمونی خودم پرستاریت رو میکنم که بازهم لطف حاج بابا هر روز بعد نماز صبح میومد دنبالم و وقتی از سرکار برمیگشتن اول من میبردن خونه بازبون روزه.خدا خیرشون بده.ماه رمضون اونم تو گل گرما وسط مرداد.
از دیروز هم دارم میترکونم
اولیش حلوا که بابایی خیلی دوست داره شام الویه با تزین پو دسر آخر شب بستنی فالوده
ناهار امروز گوشت ته چین با رب انار،شام کباب یا تف داده دل،دسر هم شیرموز
ناهار فردا ماکارونی و دسر فردا کرم کارامل
انشااله بابایی راضی باشه
میخواستم خودم برای مهمونا کیک آماده کنم که نگذاشت بابایی گفت آماده میگیریم که زحمتش نباشه برای من.
مادر جون هم قرار برای بابایی نان بپزن امشب
خوب دیگه منم برم.
خدا جون صبر دوری از محسن بهمون بده
التماس دعا بابایی مهربون
امام حسین پشت و پناهتون برین و سالم برگردین