ای علی!!!!(قسمت۱)
یه خاطره از چند وقت پیش
حدود یکی دو هفته پیش میخواستیم بریم بیرون لباسای علی رو دادم به همسرم که آماده شده بود تن علی کنه و خودم هم رفتم داخل اتاق تا آماده شم.از اونجایی که همسرم محسن عادت داره چایش رو با شکلات میخوره داخل جیباش همیشه شکلات پیدا میشه علی هم این موضوع رو میدونه .
وقتی همسرم میخواست لباسای علی رو تنش کنه دستش رو گذاشت روی جیب پیراهن باباش و
گفت صدای چی بود؟
باباشم که میدونست علی میدونه که صدایه چیه گفت:تو بگو صدایه چیه؟
علی گفت:صدایه شللابه(صدایه شکلاته)
باباش گفت:آره بعد از جیبش در آورد که بده علی بخوره بعد آروم به علی گفت:هیسسسسسسسسس مامانی متوجه نشه
(منم همی حرفاشون رو شنیده بودم)وقتی همسرم داشت شکلات رو باز میکرد منم بلند گفتم علی صدای چیه؟(منتظر بودم بگه صدایه شکلاته یا اینکه هیچی نگه)ولی
گفت:صدایه کامیونه
فکر کن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی