از شیر گرفتن ناز مامان تموم شد
مامان جون من و بابایی تصمیم گرفتیم که از ۵ شنبه شب دیگه بهت شیر ندم آخه بابایی فرداش خونه بود و شب قرار شد که زحمت بکشه و اون پیشت بخوابه.من و شما ۵ شنبه ۲۵/دی خونه مامان جونشون بودیم از غروبش همون کلک چسب زدن رو استفاده کردم خاله جون فاطمه هم زحمت کشید یه هدیه برات خرید که مرد شودنت رو بهت تبریک گفت
اینم عکسش
اول که هدیت رو بهت داد خیلی دوسش داشتی و حسابی بغلش کردی ولی وقتی گفت که برای این برات خریدم که مرد شدی و دیگه جی جی نمیخوری به خاله جون فاطمه گفتی باهات قهرمبعد دیگه فیلت رو نگرفتی گفتی ترسیدم .خلاصه خاله جون زحمت کشید و حسابی با شما و آقا فیله بازی کرد تا شما فیلت رو پذیرفتی.و شب هم بابا محسن اومد دنبالمون و رفتیم بیرون یه دوری زدیم و بعدشم به مناسبت مرد شدنت رفتیم شام بیرون وقتی که شامت رو خوردی تموم شد بابای بهت گفت:(علی آقا شما مرد شدی دیگه جی جی نخور جاش بابایی برات کباب میگیره)وقتی رسیدیم خونه مامان جونشون رفتی و سری به خاله هات و همه گفتی من دیگه جی جی نمیخورم کباب میخورم.و اون شب هم بابا جون پیشت خوابید که شما نصفه شب بالشتت رو اوردی پیش من وقتی بابایی بغلت گرفت کلیکردی که منم شما رو گذاشتم بین خودمون و شما تا صبح رو دست مامانی لالا کردید و از فرداشم دیگه اونقدر بهونه نگرفتید.حالا قرار من و بابایی هم برات یه چیزی بخریم خریدیم حتما عکسش رو میذارم برات
فدات بشه مامانی آفرین نازم که همیشه گل بودی و هستی