بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

علی آقا

1394/6/22 14:47
نویسنده : مامان علی آقا
854 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم علی چی شدش تنها داخل حموم واینمیسته دیروز(۲۱/شهریور)تا رفتم گوشیم بیارم گریه افتاد.

بعد جلوی در حموم نشستم تا یکم بازی کنه بعد برم بشورمش گریه که تو هم بیا.منم گفتم اگه نمیخوای بیا بیرون که علی هم امد بیرونتعجب

یه بار دیگه هم قبلا اینجوری میکرد.بعد منم دیگه اجازه ندادم بره داخل وان بشینه روی صندلی میشوندمش میشستمش تا چند وقت پیش خوب شد میزاشتمش داخل وان

باز الان نمیدونم چرا اینجوری میکنه.خطا

         

         هرکی تجربه ای داره ممنون میشم کمکم کنه.

اصلا اینکار علی آقای ما طبیعیه یا نه؟سوال

پسندها (3)

نظرات (9)

رویــــا
22 شهریور 94 15:30
سلام عزیزم ممنونم که پیشم اومدی ...اره به خدا یه از خدا بیخبر وبلاگ بچه هارو کرده چاله میدون و هر چی دلش میخواد مینویسه مدیریت نی نی وبلاگ هم رسیدگی نمیکنه ..دیگه مجبور شدم پست هارو رمز دار کنم شاید دک شد..عزیزم حتمی از سرعت نت هست ..به هر حال با اومدنت خوشحالم کردی گلم به امید روزی که دست علی هم خوب باشه و از نگرانی دربیای گل نازم...
مامان علی آقا
پاسخ
سلام عزیزم. انشااله که دیگه از ایم موردها پیش نیاد فدات انجام وظیفه کردم
مامان زهرا جون
22 شهریور 94 15:32
سلام شاید مال آبه که مثلا داغه دوس نداره.زهرا هم از شامپو گریزانه!توی تشت و زیر دوش هم نمیخواد بره مگه اینکه ابش سرد باشه سرد سرد هم نه.
مامان علی آقا
پاسخ
نه عزیزم علی زیاد آب براش مهم نیست فقط میگه باشین پیشم گاهی پیش اومده آب اول ولرم کردم بعد که دست زدم دیدم داغه اما علی اصلا صداش در نیومده میگم شاید بعی مواقع که میگمش مثلا وقتی میریم پارک یا کوچه به حرفم گوش نمیده که بیاد خونه میگم من میرم تنها میمونی این شده باعث ترسش وقتی میگم میرم تنها میمونی میاد. یا شب زمان خواب هم همین خیلی اذیت کنه میگم میرم تو تنها بخوابی بعد میگه نه میخوابم نمیدونم والا اما اگه این رو هم نگم دیگه اصلا به حرفم گوش نمیده
رویــــا
22 شهریور 94 16:12
عزیزم اول از بابت اینکه علی کوچولو رو با اهورا جون اشتباه انداخته بودم و گفته بودم ایشالله دستش خوب میشه ببخش گلم...اهورا دستش شکسته و قرار بود ۲۰روز دیگه دستش باز بشه...به هر حال شرمنده مامانی گلم شاید میترسه از تنهایی اصلا بهش نگو میرم تنها میشی اگر دیدی حل نشد یکی دو جلسه ای خودت پیشش باش تا ترسش بریزه یکم که بزرگتر شد فراموش میکنه عزیزم من مشکلی برا تایید کردن نوشته هام ندارم گلم اگر خواستی تایید کن..مشکل من با این چیزها حل نمیشه عزیزم
مامان علی آقا
پاسخ
اشکالی نداره خاومی اتفاقا تعجب کردم اما گفتم شاید من بد متوجه میشم ایشااله دست اهورا جان هم زودتر خوب بشه. آره با خودمم گفتم شاید من سخت میگیرم حتما ممنون از راهنماییتون باشه پس تایید میکنم
نیکـتـ♥ــا
22 شهریور 94 19:37
سـلـام خاله جونمـ من آپم خوشحال میشمـ بهم سر بزنیـد و با نظرات ارزشمـندتون مـنو خوشحال کنید! پس منتظرتـــون هستمـــــ *.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• _____****__________**** ___***____***____***__ *** __***________****_______*** _***__________**_________*** _***____من آپم____________*** _***______مشتاق نیم نگاهی_*** __***_______هرچند گذرا____*** ___***_________________*** ____***______________ *** ______***___________*** ________***_______*** __________***___*** ____________***** _____________*** ______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*
مامان علی آقا
پاسخ
سلام عزیزم چششم حتما الان میام
رویــــا
23 شهریور 94 0:47
مامانی گلم دوباره سلام ..مشکل وبلاگم حل شد.توی تنظیمات وبلاگم کلیک راست رو قفل کرد۶ بودم برا همین نمیشد رو صفحه کلیک کرد حالا که از تنظیمات اون قسمت رو پاک کردم مشکلم حل شدخداوکیلی از صب درگیر این موضوع بودم هم نمیدونستم چیکار کنم وهم به این فکر میکردم که اخرین راه پاک کردن وبلاگهشکر خدا حل شد
مامان علی آقا
پاسخ
خدا رو شکر منم ناراحت بودم اما الان میام میخونم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
23 شهریور 94 7:49
عزیزم بجه را می ترسونی خودت هم می دونی . من که بزرگم باز هم تنهایی را دوست ندارم . بچه باید مستقل بار بیاد ولی علی مردان ما که خیلی آقاست یه راه دیگه برای حرف شنوی استفاده کنین . یکم اسباب بازی براش توی وان بریزین. با حباب ساز توی حمام بازی کنین ولی فکر کنم این رفتار کاملا طبیعیه و این رفتارش بازخورد رفتار خودتون هست .
مامان علی آقا
پاسخ
آره مرضیه جان اشتباه از خودمه میدونم ولی اگه همینم نگم مثلا میریم بیرون نمیاد میمونه. باید بگردم دنبال یه چیز جایگزین ممنون عزیزم
رویــــا
23 شهریور 94 9:06
سلام عزیزم مرسی که صبور بودین تا مشکل وبم حل بشه...مامانی گلم والا توی همچین موقعیت های مشابه فقط سعی میکنم خونسرد باشم و به بهترین شکل ممکن راه حل رو پیدا کنم ...وقتی دیدم حدیث لباش و همه تن و بدنش رژی شده و میخنده از خنده حدیث منم خندم گرفت و زود گوشی رو اوردم که بعد که بزرگ شد هی نگه من دختر ساکتی بودم این خودش جزو اسناد و مدارک هست و رفته قسمت بایگانی
مامان علی آقا
پاسخ
به به مامان آینده نگر ایشااله که همیشه شاد باشین عزیزم وظیفم بود.خدا رو شکر مشکلت حل شد خانومی خیلی سخته براش زحمت زیاد کشیدی یه وقت نمیشد باید وب جدید میزدی
مامان زهرا جون
23 شهریور 94 10:22
اره به خدا اگه اینم نگیم هم سرخود میشن. زهرا هم گاهی از تاریکی میترسه دیشب بهش گفتم من دارم میبینمت هی تشویقش کردم رفت دستمال اورد بعد گف مامان من نترسیدم.علی آقا هم شجاعه یه کوچولو باید روش کاربشه حتما درست میشه و دیگه نمیترسه.طفلیا هنوز خیلی کوچیکن فقط به ما دل بستن
مامان علی آقا
پاسخ
آره به نظر خودمم یکم دارم سخت میگیرم. خوب بچه هنوز
نیکـتـ♥ــا
23 شهریور 94 13:33
ممنونـمــ): خیلی لطف دارید):
مامان علی آقا
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم