بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

وب خاله ساخت

1394/6/5 16:02
نویسنده : مامان علی آقا
897 بازدید
اشتراک گذاری

علی که کوچیک بود و ما اینترنت نداشتیم خاله جونش زحمت وب رو کشید براش بعد نت دار شدن ما قرار شد همون وب رو ادامه بدم که متاسفانه رمز ورود رو فراموش کردیم تا چند وقت پیش که خاله جون یادش اومد.

www.alijoonekhaleh.niniweblog.com 

       

                     

امروز خونه مامانم

امروز رفتیم خونه مامانم علی رو گذاشتم پیش آبجیم رفتم دکتر اومدم رفتیم طبقه بالا خونه داداشم پیش دوقلوها

بعد علی آخراش باز بد شد.میدونستم که برای اینکه خوابش داره.گفتم بیام خونه که یه دفعه بخوابه.

وسط راه اتوبوس شرکت واحد دید گفت سوار بشیم منم رفتم که اگه رسیدیم سوار بشیم که نرسیدیم. دیگه به ناچار مسیرمون عوض شد مسیری که خیلی کم تاکسی پیدا میشه.

علی هم وسط راه گریه کرد بقلش کردم سریع خوابش برد.

خدا خیر بده یه راننده تاکسی رو که دید بچه بغلم منو رسوند تا خونه.با اینکه مسیرش جای دیگه ای بود.

الانم روی پام چون با گریه خوابیده همش بیدار میشه نق میزنه

پسندها (4)

نظرات (4)

مامان زهرا جون
6 شهریور 94 23:01
عزیزم الهی خاله قربونش بره.چه تپل بوده.خدا خیر به آقای راننده تاکسی بده اینجور ادما کمن.
مامان علی آقا
پاسخ
آره خداییش.خیلی دعاش کردم خیلی مسیر طولانی بود
مامان الی...
9 شهریور 94 10:37
سلام. من هر چی سعی میکنم برم تو وبلاگ قبلیش نمیشه
مامان علی آقا
پاسخ
جدا بذار خودم برم ببینم
فاطمه^فائزه
10 شهریور 94 17:33
ایول به خاله مهربونش
مامان علی آقا
پاسخ
آره واقعا دستش طلا که زحمت وب کشید اما زحمت فراموش کردن رمز رو هم کشید
مامان مبینا
11 شهریور 94 20:21
افرین ب خاله مهربون
مامان علی آقا
پاسخ
فدامدا عزیزم