مینی شهربازی ناهارخوران
خوشگله مامان
سلام
دیروز یعنی ۳شنبه ۸ام اردیبهشت بابایی که از سرکار اومد و ناهار خوردیم دوباره گفتن چای بذارم که بریم النگدره که من پیشنهاد شهربازی دارم و باباجون هم پذیرفتن و راهیه ناهارخوران شدیم.اول داخل پارکش بازی کردی یکم تاب و یه مقدارم سرسره بعدش رفتیم مینی شهربازیش فقط۳ تا بازی داشت که به درد شما میخورد که ۲تاش رو سوار شدی.اولیش هلیکوپتر بود که دور اول که روشن شد نگاه کردی دور دوم سوارت کردیم اولین دوری که هلیکوپتر زد ساکت بودی دومین دور به من و بابایی گفتی شماهم بیاین اما دورهای بعدش بازی کردی بابوقی که داخل هلیکوپتر بود.
بعدشم با،بابایی رفتین و ماشین بازی کردین.بابا محسنم یاد بچگیاش افتاده بود کلی خوش گذروندین
بعدش دوباره اومدیم قسمت پارکش برای اولین بار گذاشتم تنها بری سرسره بازی کنی و خیلی هم خوب بازی کردی دیگه استرس این ندارم که یه موقع بیفتی.
حالا میخوایم بیایم خونه شما میگی بریم هواپیما،ماهم به قول اینکه اگه پسرخوبی باشی بار بعدا میاریمت و اینکه هر دفعه باید یکی سوار بشی بردیمت خونه(البته اول که گفتیم هر دفعه یه دونه شما هم گفتی:باشه فقط یه دونه هواپیما سوار شم بعد بریم)
یه خبر خوب علی جون جیشش رو میگه الان۲ روز میگه.البته هنوز بیرون میریم با استرس میرم تا یه مدت که کاملا یاد بگیره