ای علی!!!(قسمت۳)
سلام به دوستای خوب و مهربونم
دیشب وقتی به علی شام دادم علی گفت آب میخوام از اونجایی که میگن خوردن آب بلافاصله بعد غذا بده منم به بهونه این که بذار منم شامم بخورم یکم علی رو معطل کردم که دیرتر بهش آب بدم.بعد علی دید که بهش آب نمیدم گفت:
(یا مهدی،یا مهدی،آب میخوام،آب میخوام)
ماهم مردیم از خنده سریع پاشدم و بهش آب دادم،محسن میگفت بچه دیده از ما آبی گرم نمیشه دست به دامن حضرت مهدی شده
بهش میگم اسمت چیه؟میگه:علی
فامیلیت چیه؟میگه:مهاجر
خونت کجاست؟میگه:چناران
اسم بابایی چیه؟میگه:بابامحسن
فامیلی بابایی چیه؟میگه:مهاجر
اسم مامانی چیه؟میگه:هیمد(زینب)
فامیلی مامانی چیه؟میگه:تاتایی(تاتاری)
چند وقت پیش داشتم مدل چادر نگاه میکردم م اومده میگه:این کیه؟زنداییه؟
میگم:نه مامان یه خانومه
میگه:زندایی بهشهره
میگم:نه مامان زندایی خونشونه
میگه:زندایی میخواد بره بهشهر
خلاصه میخواد زندایی رو به زور بفرسته بهشهر
مامان زنداداشم براش ماشین خریده میگه:خاله لیلا برام ماشین خریده؟(آبجی زنداداشم)
میگم:نه مامان،مامان زندایی جون برات ماشین خریده
میگه:نه خاله لیلا برام ماشین خریده