بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

روزهای پایانی97

1397/11/17 12:22
نویسنده : مامان علی آقا
531 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عشق جان
یه مدت طولانی ربات نی نی وبلاگ مطلب قبول نمیکرد و نرم افزارشم باب میل من نبود برای همین کمرنگ شدم
شما راهیی پیش دبستان شدی و خدا رو شکر روزهای خوبی داری
معلمتون هم خیلی خوبن خانم اباذری عزیز
از شهریور ماه برات چیزی ننوشتم پس یعنی کلی حرف
خودتم میگی خیلی مهربونن
حالا بریم سروقته چند تا عکس از پیش دبستان





شب یلدا


چند وقت پیش هم انتخاب شدی برای وسط بازی بازی های بومی
فیلم گرفتن فرستادم آموزش پرورش بعد قبول شدین بردنتون آموزش پرورش دوباره فیلم گرفتن که برین مرحله بعد


به آموزش پرورش بار های اول میگفتی آموزش پرورشگاه





پیش به سوی سینما





هدیه تولدت هم یه بازی که 7تا بازی داره
شطرنج، تخته، دوز، مارپله، منچ و...
خیلی دوسش داری

آخه پیش دبستان هم کلاس شطرنج دارین برای همین یاد گرفتی و کلی ذوق داری

از اسباب بازی فروشی شفق


شب قبل سفازش دادم باررون شدید هم میومد


پینک موتوری کار نمیکردن بنده خدا خود آقاهه آورد



ااینجا هم یه شب داداشی محمدرضا و عارف اومدن خونمون فرداش که میخواستن برن نمیزاشتی
راستی آخر مهر بود که یه سفر رفتیم مشهد
خیلی عاالی بود کلی خوشگذشت

خدا رو شکر شما هم کلی لذت بردی


مهمون امام رضام هم شدیم




قربون استرسات بشم برای فوتبال
جام ملت های آسیا بود اونجا هم خونه عمو محمد دوست بابایی
که پنالتی رو گرفتیم
کارای پیش دبستان برای دهه فجر





بچه های پیش دبستان خوشحال برلی سینما رفتن

اینم نقاشیت برای خانم معلمت
راستی برف بازی هم رفتیم

با دوست بابایی عمو مهدی رفتیم سمت روستاشون سیامرزکوه




از سردی زیاد نمیشد هاهیتابه رو گذاشت پایین


در کل خدا رو شکر روزای خوبی داریم



دوشنبه هم رفتیم مدرسه ثبت نامت کردیم

خیلی تعریفش رو شنیده بودیم

رفتیم دیدیم مدرسه رو با مدیرش صحبت کردیم به نظر خوب میاد


مدرسه پیشگامان تربیت پشت باغ روس ها کنار سپاه

مدرسه وابسته به سپاست
امسال سال اولش بود
یه مدرسه کوچیک 4 کلاسه ولی انشاا... سال دیگه بزرگترش میکنن


فعلا هم درگیر خونه تکونی و خرید عیدیم

دوشنبه رفتیم شلوار خریدیم برات دیشبم که3شنبه باشه کفش

مبل سفارش دادم احتمالا تا آخر هفته آماده بشه

منم اکثر کارام کردم

و آخره هفته هم به امید خدا تولدت رو میگیریم
این نقاشی رو هم برای عمو مهدی کشیدی
آبیه عمو مهدی، سبزه منم، قرمزه خودت

میگیم پس بابایی کو میگی داخل ماشینه🤭
میگم خو چرا از پنجره دیده نمیشه میگی سرش خم کرده🤪

سینما کاپری منتظر نمایش حسنی ما یه بره داشت



هایپر اسکای مون، دکور شب یلدا



پاییز، النگدره


خونه دایی حسین


با عروسکات خوابیدی


اینم درسا برای تولدت کادو گرفته بود



النگدره جان


و همچنان الندره ولی با عمو محمدشون


خونه عمو روح ا...
شما و پرنیا و پانیا


دیگه ذهنی میزنی


تمرین چرتکه


نمیزاری ما عکس دونفره بگیریم


النگدرهسه نفره


مشغولی


ترم های کلاس چرتکت که شما هفته پیشKG1 رو تموم کردین


عروسی خاله فاطمه دوسال پیش


النگدرهپدر و پسر🏻🏻


نمایش حسنی ما یه بره داشت


اینم چندتا عکس جا مونده

شما و احسان خونه خاله محدثه

خوب نازنینم خدا حافظت باشه
پسندها (4)

نظرات (2)

مامان الی...
14 مرداد 98 21:56
سلام زینب جون. بسیار زیبا مینویسید. ان شاالله همیشه شاد و سلامت باشید.
مامان علی آقا
پاسخ
سلام دوست گلم 
ممنون عزیزم
همچنین شما ♥️ ♥️ 
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
15 مرداد 98 1:41
ای جونم خداحفظش کنه😘😘❤❤
ممنون میشم به وبلاگ منم سربزنید
مامان علی آقا
پاسخ
مرسی عززززیزم♥️♥️