بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

خرابکاری ها

1394/8/6 15:49
نویسنده : مامان علی آقا
557 بازدید
اشتراک گذاری

اولین خرابکاری علی برمیگرده به ۴یا ۵ ماه پیش

خرابکاری شماره۱)

         خواهرشوهرم کامپیوتر خواهرم خریدن علیم هی روشن خاموش کرد از جلم هنگ کرد ویندوزش پرید.

البته مقصر خودشونن چون من و باباش همش میگفتیم نذارین برن سرش گوش ندادن ما هم دیگه چیزی نمیگفتیم به علی که اینجوری شد.

که با۱۵ تومان  حل شد

 

خرابکاری شماره ۲)

          حدودا ۱ ماه پیش علی آقا مداد رنگی رو گذاشت داخل پنکه مامانمشون که یه پر پنکه شکست و خودش هم به شدت ترسید.

که اون حاج باباش برد درست کرد و مبلغش هم نمیدونم چقدر شدخندونک

خرابکاری شماره۳)

          چند شب پیش خونه مامانم علی سبد اسباب بازی رو رفت بذار رو میز پذیراییشون بعد یکم با شتاب گذاشت شیشه وسطش شکست

اونم هنوز درست نکردن چشمک

دیشب هم یه قاشق سرامیکی خودم که برای قهوه بود رو پرت کرد و شکست که زیاد مهم نبود.   

از دیروز دارم زمان خواب علی رو عوض میکنم

ساعت خواب قدیم:

۱بامداد تا۱۰:۳۰ صبح                         ۲بعدازظهر تا ۴بعداز ظهر    

ساعت خواب جدید:

۱۱:۳۰شب تا ۸ صبح                           ۱۲ ظهر تا ۲ بعد از ظهر

روز اول موفق بودیم شب زود خوابید ولی خودم تا بخوابم۳ شد بعد صبح اصلا متوجه نشدم وقتی بیدار شدم۱۱ بودخندونک

خلاصه تا کامل بیدار بشیم شد ۱۲خجالتخجالت

بعد من موندم علی چطور بیشتر از همیشه خوابیدسوال

همیشه دیگه نهایت تا۱۰:۳۰بلند میشد برقا رو روشن میکرد.اما امروز میگفت بازم دراز بکشیم

نمیخواستم ظهر بخوابونمش اما حالم خوب نبود برای استراحت مجبور شدم بخوابونمش.

       

این عکس 

       

برای امروز گفت لپ تاپ روشن که پت و مت ببینم منم چون نمیخواستم ظهر بخوابه و میخواستم وبش رو هم به روز کنم.گفتم به یه شرط

که هر وقت تموم شد بزاری مامانی هم کارش رو بکنه

گفت باشه

به قول خودش قول مردونه

بعد روشن کردم.زرنگ خان کارتون نگاه میکرد به وسطاش که میرسید باز میزد از اول که تموم نشهراضی

منسکوتدلخور

علیزیباخندونک

لپ تاپخندهقه قهه

پت و متتعجبتعجب

  خلاصه انقدر نگاه کرد تا خودش خسته شد و منم گرفتمش رو پام تا بخوابه منم استراحت کنم یکم.

 

راستی یه مدت بود دنبال داستان میگشتم برای علی که موقع خواب براش تعریف کنم تا با یه کانال داخل تلگرام آشنا شدم عالی کلی داستان یاد گرفتم همشون هم جدید.

دستشون درد نکنهتشویقتشویقتشویق

پسندها (6)

نظرات (8)

مامان مبینا
6 آبان 94 19:32
زینب جون سلام پس علی جون هم کلی خرابکاری داشته منم دست مبینا ی لحظه هم نمیتونم لب تاپ در بیارم مجبورم بشینم کامپیوتر ک تا متوجه میشه بدوبدو میاد موس رو ازم میگیره ببوس علی رو
مامان علی آقا
پاسخ
سلام فدات شم آره واقعا واقعا از دست این بچه ها هیچکار نمیشه درد
هدیه
7 آبان 94 1:14
عزیزم قربون اون خرابکاریاش که چقدر شیرینه البته گاهی وقتا اعصاب خوردی داره بهتون حق می دم
مامان علی آقا
پاسخ
ممنون هدیه جان آره واقعا خوب گاهی مادرها هم کم میارن دست خودت نیست دیگه البته سر این موارد بزرگ ما اصلا علی رو حتی دعوا هم نکردیم فقط گفتیم که کارت زشت بود
فاطمه^فائزه
7 آبان 94 19:42
آفرین پسر خرابکار خب بچه زرنگه دیگه دوباره کارتون رو از اول نگا میکنه خیلی خوبه که یه کانال به درد بخور پیدا کردین آفرین به شما واسه زمان خواب امیدوارم موفق باشین و به نتیجه برسین
مامان علی آقا
پاسخ
آفرین؟؟؟؟؟ علیه دیگه زرنگ شدن بچه های این دوره زمونه ممنون گلم آره خدا رو شکر یه کانال خوب خوب پیدا کردم ایشااله دعا کنید
انسی
8 آبان 94 21:49
آخ که چه کیفی داره شلوغی بچه ها رو به نظاره نشستن... (البته بجز بچه ی خودت) من میمیرم برا اینجور بچه ها که میگن این خرابکاری ها همه از هوش زیادشونه قربونت بشم خاله... ولی چون خودمم مامانم میدونم اینجور وختا مامانت نمیدونه بخنده یا گریه کنه بازم یه ماچ آبدار برا علی خوشمزه!!! خدا به همه مامانا هم صبر بده هم دوق که تو هردو شو داری مامان زینب
مامان علی آقا
پاسخ
ای جان زوده بزار مسیحای گل و علی آقای نازتون بزرگ بشن اونقدر بشین ببین که نگووووووو از دعوا تا حسودی وای منکه واقعا کلافه میشم جایی بخوام برم بدونم کسی هست باورت میشه ناراحتم حتی خونه مامانم خیییییلی سخته علی ما هم داخل خونواده شوهرم نوه آخره و یاد گرفته دفاع کردن اما خونه مامانم نوه اول همش دعوا دارن خلاصه تا اینا بزرگ شن ما رو پیر میکنن واقعا صبری از جنس صبر ایوب ممنون گلم خیلی ازم تعریف کردی اینجوریا هم نیستم. خاله جون خدا نکنه آقا کوچولوت رو هم
مامان راحله
9 آبان 94 17:53
امان از دست بچه های شیطووووووون
مامان علی آقا
پاسخ
وای نگوووووو
مامان مبینا
9 آبان 94 18:36
مامان علی آقا
پاسخ
فدات مریم جووووونم
مامان حلما
11 آبان 94 2:04
ای بسر شیطون کلک
مامان علی آقا
پاسخ
واقعااااااااا
مامان محمدطاها
13 آبان 94 19:08
ماشالله به علی آقا که این همه خرابکاری بلده
مامان علی آقا
پاسخ
آره واقعا ماشاا....