دسته زنجیر زنی
سلام گل پسرم
یادته که گفتم خاله محدثه شون رفتن مشهد؟
من بهشون سفارش زنجیر دادم برای شما که خاله جون هم زحمت کشیدن خریدن برات.
البته چند وقت پیش هم مادر جون یه دونه بهت داد که ایشااله بزرگ شدی میتونی از اون استفاده کنی.
خاله جونشون یک شنبه شب(۲۶/مهر)رسیدن ماهم دوشنبه شب بعد مراسم مسجد که البته فقط شما با مامان جون و حاج بابا رفتی.منم خونه مامانجونشون مشغول پخت رب انار بودم.
رفتیم خونشون و خاله جون هم سوغاتی های شما رو داد.
دست گلشون درد نکنه
و دیشب(۲۸/مهر،سه شنبه)شب هفتم ماه محرم(به نام حضرت علی اصغر) باباخره قسمت منم شد و همه باهم رفتیم مسجد شما با حاج بابا رفتین.
بعد مراسم و شام رفتین دسته که البته منم زودی خودم رسوندم که ازت عکس بگیرم
واقعا وقتی زنجیر میزدی از ته دلم خوشحال بودم برات
بعد ۲تا کوچه زنجیر زدن دیگه خسته شده بودی و واقعا شلوغ شده بود شما هم که یه بار میرفتی وسط دسته یه بار جا میموندی منو حاج بابا همش هدایتت میکردیم
بعد ۲ کوچه یه خونه ای شیر کاکائو دادن که من برداشتم برای شما و تا کوچه حاج باباشون دسته رو همراهی کردیم بعد هم رفتیم خونه حاج باباشون.
اینم زنجیر زدن شما
چند وقته یاد گرفتی با دستاد تا ۵ بشماری
اینم مدرکش
الان باز دو روز که میگی دندونای پایینت درد دارهامروز نوبت گرفتم ببریمت دکتر ساعت۱۹:۳۰ (۴شنبه۲۹/مهر)
خوب دیگه فعلا من برم تا خوابی نمازم نخوندم هنوز.
راستی امروز هم روزه ام
شما رو که باردار بودم برای سلامتیت کلی نذر کردم.
۱۶هزارتا صلوات که هنوز چهلت تموم نشده بود فرستادم.
۳ سال روز حضرت علی اصغر روزه بگیرم.
۳ روز از ده روز اول محرم روزه بگیرم.
و کلی تیکه تیکه که الان یادم نیست که خدا رو شکر همش تموم شده فقط مونده سال دیگه هم روز هضرت علی اصغر روزه بگیرم.
خدا رو شکر که سالمی
خدا جووون ممنونتم