یکی یه دونه خونه
سلام
عاشق این عکسم
بیاین ادامه مطلب
اون روز بعد از نقاشی و کامل کردن اشکال هندسی به علی تصمیم گرفتم رنگ زدن هم به علی یاد بدن همش میگفتم مواظب باش از خط نزنی بیرون.البته اگرم میزد نمیگفتم بد رنگ کردی همینکه دستش رو کنترل میکنه کافیه.
بعد هم یه بازی فکری دیگه اینکه حیوان ها رو یه طرف کشیدم غذا هاشون رو یه طرف دیگه گفتم علی با مداد وصل کنه به هم البته من نقاشیم خوب نیست برای همین اسم حیونا و غذاشون مخوندم براش علی هم خودش وصل میرد بدون کمک من
بعد یه دست بزرگتر کشیدم تا ۲۰ داخلش نوشتم و نام میبردم علی هم پیدا میکرد تا ۱۶ پیش رفت اما خسته شد
و گفت برام عمو پورنگ بکشمنم که نقاش یه عمو پورنگ خوشگل کشیدم
رنگ این قسمت هم با علی بود.(ادامه پیدا کردن اعداد هم شب گفت بیا پیدا کنیم من گفتم و علی پیدا کرد.
اینم نقاشی گل پسر مامان(شکلات چوبی)چند تا مداد باهم میگیره بعد میکش(خاله فاطمه جون بهش یاد داد)
اینم ژست های نقاش کوچولوی ما
شب هم علی رو گذاشتیم خونه مادرجونش رفتیم براش جایزه خریدیم.
مبارک باشه قشنگم
۱۹/مرداد(۲شنبه)شهادت امام صادق بود تلویزیون مداحی میکرد علی هم همراهی کرد.
علی دوتا کلمه اختراع کرده نمیدونیم چیه
اولی:khala،khala
دومی:podbana
اینجا هم میگه:پودبانا شدم.
بعد میشست میگفت:خل خل شدم
بعضی صبح ها دیر بیدار میشه بعد خودم میرم بیدارش میکنم.بهش میگم چقدر زیاد خوابیدی میگه خوب خسته بودم