روز قدس
جمعه۱۹/تیر/۱۳۹۴
مصادف با۲۳ام ماه مبارک رمضان و روز قدس
شب ۲۳ام هم رفتیم مسجد جامع گرگان و پای منبر حاج آقا علوی بزرگوار.ساعت۲ونیم بامداد رسیدیم خونه و بعد سحر و نماز خوابیدیم.صبح ساعت۱۰ و نیم علی رو بیدار کردم بیدار نمیشد به بهونه راهپیمایی بیدار شد.ساعت یک ربع به ۱۱ خواهرم اس داد کجایین رسیدیم به چهاراه میدان.یعنی از نصف بیشتر راهپیمایی تموم شده بود.سریع حاضر شدیم و با موتور رفتیم که بازم دیر رسیدیم ما که رسیدیم تموم شد دیگه فقط این پلاکارت رو دیدم برداشتم برای علی که باز نگه چرا نرفتیم راهپیمایی.
بعد هم یه راست رفتیم خونه حاج آقا علوی برای دیدار و دست بوسی.
جلوی در همسرم گفت یه عکس بگیریم از علی با حاج آقا منم کلی خوشحال شدم.
رفتیم داخل یه مقدار نسبت به همیشه شلوغ تر بود.منتظر موندیم تا نوبتمون بشه.
وقتی نوبتمون شد رفتیم جلو و همسرم بابت مراسم ها تشکر کردن از ایشان و خداقوت گفتن.(الان چندسال از شب۲۳ام قرآن سرگرفتن حاج آقا فیلم میگیرن وصدا وسیما پخش میکنه.)همسرم و حاج آقا در این باره باهم هم صحبت شدن که ایشان فرمودند من اصلا دلم به این کار نبود آخه مگه چند شب در سال هست مردم میخوان گریه کنن راحت باشن قبول نکردم که چیزی گفتن که دهنم بسته شد رفتن پیش آقا و آقا هم گفت برین سلام من رو به حاج آقا علوی برسونید وبگید یک شب هم که شده بذارن فیلم برداری کنن.و من هم قبول کردم.
(اون شب خونه مادرشوهرم صحبت سن حاج آقا علوی شد.چون دقیق نمیدونستم اومدیم خونه داخل اینترنت سرج کردم و چیزای جالبی در مورد ایشان متوجه شدم. اول از همه ایشون هم مثل رهبر عزیزمون متولد تیر ۱۳۱۸ هستن. و اینکه نجف به دنیا اومدن و ایشون هدیه امیرالمومنین به پدر بزرگوارشون بودن و دوره تحصیلات رو ۴ ساله تموم کردن و خیلی چیزای دیگه.)
و بعد ایشان دستی برسر علی کشیدند وچند نکته تربیتی هم به ما گفتن و اسم علی رو ازش پرسید. وبعد هم عکس گرفتیم.علی هم پاهاش دراز کرده بود هرچی گفتیم جمع کن گوش نداد
خدا انشاله هزاران سال عمر با عزت بهشون بده.من که تصور شبای قدرو پای منبر حاج آقا نبودن رو نمیتونم بکنم