بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
مامان زینبمامان زینب، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
آشیونه پرمهرمونآشیونه پرمهرمون، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
مرد کوچولوی ما علی مرد کوچولوی ما علی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
ثبت خاطرات علی آقاثبت خاطرات علی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

بهونه زندگی(علی)

👨‍👩‍👦زندگی زیباست وقتی ما سه تا کنار هم باشیم👨‍👩‍👦

همچی از علی

1396/9/23 10:56
نویسنده : مامان علی آقا
589 بازدید
اشتراک گذاری
علی جان خوشگلم این مدت رفتیم دندونات درست کردیم


اینم استوری اینستاگرام خانم دکتر
این عکس جلسه اوله که اینقدر همکاریت عالی بود عصب کشی و روکش رو یه روزه انجام دادن،جلسه بعد فرفره جایزه گرفتی با برچسب و روز آخر بازی فکری که البته خودمون برات خریدیم چون دکترت فراموش کرده بود برات بخره


بازی های شما




اینجاهم تولد جرج میمون جان هست




سوغات مشهد حاج بابا و مامانجون


و سوغات مشهد خاله محدثه هم چتر سوت دار
که البته سوغات ها رو سفارش دادی بیارن برات


اینم از سوغات کربلا دایی جون و عمو میثم




فرفره خانم دکتر قدس الهی
کلاس قرآن هم آموزش حروف خدا رو هزار بار شکر با موفقیت تموم شد و کم کم دارین میرین برای خوندن قرآن
و ۲۲ام آذر هم تولد خاله فاطمه بود که۲۱ام مامانجونشون از مشهد اومدن ماهم همون شب خونه مامان جون غافلگیرش کردیم
با یه کیک هنر مامانی


خییییلی خوشحال شد خدا رو شکر
فدات بشم که این قدر ماهیو حرف گوش کن ماجرای تولد خاله فاطمه رو چند روز قبلش گفتم بهت و گفتم خاله فاطمه و عمو رضا نباید متوجه بشن پرسیدی چرا گفتم چون میخوایم سورپرایزشون کنیم پرسیدی یعنی چی و برات توضیح دادم و شماهم پذیرفتی و تا زمان آوردن کیک حرفی نزدی

اینم یه کیک دیگه بدون مناسبت که البته شما باهاش برای بابایی تولد گرفتین


راستی یه خبر خوش اینکه با خوردن قرص خون(درمان طب اسلامی)کم خونیت رفع شد🏻🏻🏻
چند روز پیش با،بابایی رفتین آزمایش دادی خییییلی آقا مثل همیشه بدون کوچک ترین گریه
دیگه مرد شدی عزیزم


بابایی میگفت خانمی که میخواست خون بگیره ازت گفت بشین بچه رو بگیر رو پاهال دستش محکم بچسب بابایی هم گفته پسر من مرده خودش میشینه و نشستی و ازت خون گرفت
بعد آزمایش بابایی برات کیک و آبمیوه گرفت بعد شما یه کیک رو خوردی مابقی کیک و آبمیوه رو نگه داشتی که بیاری خونه سه تایی بخوریم
آخه تو چقدر زود مرد شدی ناز من


اینم از خواب ناز شما
خوب دیگه تموم شد
ببخشید دیر به دیر میام ولی سعی میکنم کوتاه از همچی برات بگم که خاطره بمونه برات
خداحافظ مرده کوچولوی خونه🏻🏻🏻
پسندها (1)

نظرات (0)