از علی
سلام شب همگی به خیر
من از دوران بارداریم خودم عادت دادم به اینکه بعد عطسه حتما بگم الحمدا... که پسرمم یاد بگیره که خدا رو شکر موفق هم بودم.چند وقت پیش به علت حساسیت فصلی داشتم عطسه میکردم اونم نه یکی نه دوتا بلکه هزارتا که دیگه فرست به الحمدا... گفتن نمیرسید.بعد علی میگه نگفتی الحمدا...
باباش که از سرکار میاد باید انقدر پشت در بمونه تا علی آقا بره در بازکنه.خوابم که باشه سریع بیدار میشه میره در باز میکنه.بعضی مواقع که میبینم متوجه صدای موتور نشده همسرم صداش میکنم که خودش در باز کنه بعد از صدای کلید بیدار میشه منم سریع داد میزنم نیا نیا باباشم بنده خدا سریع در میبندهاگه در باز کنه کلی کریه میکنه که چرا در رو بابایی باز کرده.
دیشب یه سر رفتیم خونه مامانم بعد آبجیم کباب داد برای علی اومدیم خونه گفت کباب میخوام.منم گرم کردم براش خورد بعد آخرای کبابش بود میگه پس گوجش رو نخوردم.دوباره گوجه هم گرم کردم تا بخوره.کبابش که تموم شد دید باباش داره آلو میخوره میگه من دیگه کباب نمیخورم آلو میخورم
نمیدونم این از کجا یاد گرفته امروزم دوباره که بهش کباب دادم بعد تموم شدنش میگه کباب بده بابایی بخوره من شیر بخورم.از این مدل زیاد داره
امشبم ماشینی که دکتر بهش جایزه داده رو آورده میگه چرا چرخای جلوش جلو،چرخای عقب،عقبه میگم پس کجا باشه میگه این عقبیا جلو باشه جلوییا عقب
امشب هم شب میلاد امام حسن مجتبی(ع)که افطار خونه مامان جون علی دعوت بودیم
چند شب پیش خونه مادر جون علی بودیم علی رو بردم دستشویی بعد دادمش باباش شلوارش رو پا کنه.باباشم گفت بیا تی تیت رو پات کنم.علی میگه:تی تی چیه باز.باباش با تعجب گفت پس چیه؟ علی هم گفت اینا لباسن،شورت شلوارکه
من
علی
باباشبعد شبا باباش گاهی لباس تنش میکنه قبل خواب .علی رو اذیت میکنه میگه بیا تی تی تنت کنم علی هم گفت این تی تی نیست khala khalaست.دیگه نمیدونم این رو چطوری کشف کرده.مثلا اونم سر به سر باباش میزاره